دلم بد جوری گرفته ، امروز فهمیدم که بهم خیانت کرده فهمیدم که بدون اینکه بهم بگه با یکی دیگه رفته...نمی دونم چی بگم ، به کی بگم...
دلم داره می سوزه آتیش گرفت سوخت این دلم عاشقی کردم اما چه سود یارم مرا تنها گذاشت رفت...
دارم گریه می کنم اما چه سود که یارم بی خبر از اشکای من با یکی دیگه داره می خنده،من اینجا تنهام اما اون داره با یکی دیگه می گه می خنده عشوه هایی که واسه من می کرد رو داره واسه یکی دیگه می کنه...
دیگه طاقت ندارم...دیگه نمی تونم...خدا با تو هم قهرم...آره قهر...قهر...قهرررررررررررررررررر
من هیشکی رو ندارم...هیشکی رو...حتی تو...
آی که چه تنهام...کسی رو ندارم دردمو بهش بگم هق هق گریه کنم...
خدا ازت می خوام که تا آخر عمرش روی خوشی رو نبینه...توی طلسم غم تا آخر عمرش آب بشه
آخ... آخ که چقدر خسته ام،از همه بریدم دلم می خواد این دل شوریده خودم رو وردارم برم...
اما کجا...کجا که حتی یه نامرد هم نباشه یه بی وفا هم نباشه...دل سردم دیگه هیچ حسی واسه گفتن درداش نداره... کسی رو نداره که بهش بگه داغونم داغوووووووون...
اون روزا که با هم میگفتیم،می خندیدم،کنار هم از همه چی بی خبر بودیم فکر نمی کردم یه روز مثل امروز اون طرف دیوار جدایی با من غریبگی کنه و کسه دیگه جای من باشه...
آخ دلم... آخ دلم...چه می سوزه ،اشکهام گونه هامو خیس خیس کرده...
خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
آره ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه....
آره بازم منم من دلتنگ،من غریب،خدا دارم می میرم ، التماست می کنم بیا منو از این زندگی راحتم کن...بهم اجازه رفتن بده یا منو پیش خودت ببر.
چیه...فکر می کنی دارم ناز میکنم...به کی...به تو،تو که میدونی چیا کشیدم،تو که میدونی کوه غصه هام به تو میرسه اما دیگه من طاقت ندارم...دیگه نمی خوام باشم،دیگه نمی خوام
خدا به دادم برس...