عاشقانه تر از این باش که هستی

غصه هایم را به که گویم تا مرا پند نکند،دستم بگیرد یاریم کند می روم بی آنکه رفتنم را لحظه احساس کند وتو چشم به راهم نباش

عاشقانه تر از این باش که هستی

غصه هایم را به که گویم تا مرا پند نکند،دستم بگیرد یاریم کند می روم بی آنکه رفتنم را لحظه احساس کند وتو چشم به راهم نباش

زندگی زیباست...

به سراغ دیار خویش می روم
به ناکجا هایی که امید یافتنم را نداشته باشی
روزی که تو نبود مرا احساس کنی،من در قلب دیگری و در کنار دیگریم
از تو گذشتم...
از تو و همه خاطراتت
از تو و همه احساسم به تو
از تو و عشق تو...
دلی که سالها به احترامت بسته بودم
برای یار تازه ، احساس تازه و عشق تازه می گشایم
و زندگی چه زیباست...!!
 

...

زندگی با این همه درد نمی ارزه

برای عاشق شدن ، بودن با تو نمی ارزه

آن کس که دل من را به نگاهی فروخت

ندانست که روزگار چون کوهیست در مقابل او برای بازگشت کرده هایش

هیشکی مث تو شعرای تنهاییم رو نفهمید

هیشکی مث تو من و برای من تنها نذاشت

مرا در مستی عاشقم کردی ، من مرد عاشقی نبودم

من در این دنیا نخواستم نگاهی جز نگاهت

نخواستم...

بادکنک آرزوهایم با رفتنت برای همیشه راهیه آسمون شد

چه زیباست که نمی دانی دست خط من برای توست

و تو ندونسته فقط می خوانی...

چرا این بغض چند ساله در مقابل کوه غرورم کم نمیاره

من از شهر تو ، شهر نیرنگ و هوس ، شهر بی وفایی می روم ...

هیچی از خدا نمی خوام جز یه دلتنگی واسه تو ، توی نبودم

دل من دیگه طاقت نداره ، طاقت این آدم های انسان نما رو نداره

دل شکوندن شده عادت واسه مردم این دیار

در سکوت رفتنم غم غربتم فریاد می زد

کسی نخواست بمونم ، کسی نخواست دستم رو بگیره

حالا دیگه نیستم ، دیگه نیست دلی که تو رو توش جا بده

گلم خودت خواستی ، تقدیمت می کنم به آغوش هوس تا شاید یه روز قدر عشقم رو بدونی

با یه دنیا دلتنگی ، من بهت می گم خدا نگه دار...

yoksun artik

o kadar istardim sena sarilmaGi ama ruyalar'da gorduxm sanki dun yaptimGimiz en guzel shei'midi,sen o zamanlare unut ben ham senin ham kendim kadar o zamanlar'da boGolmu$um

birak dunya ne yaparsa yapsen,senin hayanatin ,senini har kotuluGun benim bu SEVDAME bena unutamaz

ben hayatime hep dileCeklar'dan hep aCabarlar'dan kurdum $imdi diGerim ki ben hep kaypetim

ama $uanan kaypetma yok

chon ki sen ve senin a$kin ve senin ruyan yok artik

عاشق نبودی...

عاشق نبودی تو   من عاشقت بودم

در قبله گاه عشق   بودی تو معبودم

آرام و آسوده   در خواب خوش بودی

یک لحظه من بی تو   هرگز نیاسودم

من با نفس هایم   نام تو را خواندم

کاش ای هوس بازم    با تو نمی ماندم

روزی که میگفتی   من با تو میمانم

روزی که دانستی    من بی تو میمیرم

روزی که با عشقت    بستی به زنجیرم

بازنده من بودم   این بوده تقدیرم

خوش باوری بودم    پیش نگاه تو

هر دم ز چشمانت   خواندم کلامی نو...

عاشق نبودی تو   من عاشقت بودم

در قبله گاه عشق   بودی تو معبودم

آرام و آسوده   در خواب خوش بودی

یک لحظه من بی تو   هرگز نیاسودم

من با نفس هایم   نام تو را خواندم

کاش ای هوس بازم    با تو نمی ماندم

عشق تو چون برگی   در دست طوفان بود

دل کندن و رفتن   پیش تو آسان بود

روزی به من گفتی   دیگر نمی مانم

گفتم که میمیرم   گفتی که می دانم

باور نمی کردم   هرگز جدایی را

آن آمدن با عشق   این بی وفایی را

عاشق نبودی تو   من عاشقت بودم

در قبله گاه عشق   بودی تو معبودم

آرام و آسوده   در خواب خوش بودی

یک لحظه من بی تو   هرگز نیاسودم

من با نفس هایم   نام تو را خواندم

کاش ای هوس بازم    با تو نمی ماندم